۱۳۹۲ آبان ۱۳, دوشنبه

عجب نازی داره دلبر

دیگران را عیش و شادی گر چه در صحرا بود

عیش ما هر جا که یار آنجا بود آنجا بود



مخلص خواجوی کرمانی

۱۳۹۲ مهر ۲۰, شنبه

هی روزگار... چی میخواستیم بشه, چی شد.


نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود ایا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

۱۳۹۲ مرداد ۲۱, دوشنبه

مرتیکه خر!

آقا این محمد علی شاه قاجار حق داشت مجلس رو به توپ ببنده. والا. مرتیکه خر میگه میانگین سنی وزرا بالاس تو این تحریمها نمیتونن سختی ها رو تحمل کنن!!
یعنی قافیه چو تنگ آید شاعر به جفنگ آید.
آقا اگه اینا نماینده های ما هستن پس ما چی هستیم؟!!!

۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

بسملاه رحمان رحیم
الف بیب بیب(1) هوا گرم است(2) و ما نیز گرممان است(3) و شمارا بشارت میدهیم(4) از چه زمانی منتظر این گرما بودید؟(5) جواب را برایمان پیامک کنید(6) به قید قرعه معراج میروید(7) راستی ماه رمضون هم تو این گرما است(8) شیر برای بدن مفید است(9) و زنان را با لاک چه به شب احیا(10) مگر وضو با لاک میشود (11) و همانا پنکه سقفی در مساجد گذاشتیم(12) بر کسانی که روزه نمیگیرن اخم میکنیم(13) زورمان بیشتر نمیرسد(14)و زمین را در یه چند روزی ساختم(15) خسته شدم و پس از استراحتی دوباره میسازمش(16) اگر چه با خشت و جان خویش(17) ستون میزنم زیر سقفش(18) و بر در گاوصندوق قفل زدیم(19) و ای کسانی که ایمان آوردید چرا آبسردکنها را جمع کردید از تو بازار؟(20) و دیگر عرضی ندارم(21).

۱۳۹۱ بهمن ۲۵, چهارشنبه

آن نخل ما

وقتی تبر به جنگل آمد،
تمام درختان فریاد زدند: وای دسته اش از جنس ماست!












پ . ن:
آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود
ما زمانه چون می شکند ساز می شویم....

خدایا! تو و اینهمه نعمت؟!!

خدایا! تو و اینهمه نعمت؟!!